حسن احمدیفر در گفتوگو با خبرنگار ما عنوان کرد: همه آداب و رسوم ریشهدار ما آنقدر قدیمی هستند که انگار در ژن ما نفوذ کرده والبته بسیار مهماند. یک رفتار آنقدر درنسلهای مختلف تکرار شده که در خون ما رفته و اگر دقت کنیم حتی یک کارگر ساختمانی که اتاقی در اختیار دارد هم هنگام عید نوروز دستی بر در و دیوار آن میکشد تا حال و هوای سال جدید را درک کند. این پیشینه تاریخی با وجود تغییرات و حوادث مختلف همچنان در بسیاری از استانها پا برجا است.
نوروز از دیرباز برای ما ایرانیها مهم بوده است.از جمله دلایل این اهمیت میتوان به پایان یافتن زمستان در این ایام اشاره کرد. در حال حاضر و با گسترش آپارتمان نشینی، اگر برف سنگینی ببارد هیچ دغدغهای برای افراد داخل خانه ایجاد نمیشود. دیگر نگران رفت و آمد و سنگینی برف بر دوش پشت بامها نیستیم. اما در گذشته زمستانها به شدت سخت بوده، توانایی مختل کردن زندگی بشر را داشته و حتی جان عدهای را هم گرفتهاست.
در باور کهن ما ایرانیها هرچیزی که زندگی مارا محدود کند یا به خطربیاندازد، جلوه اهریمنی دارد. زمستان جلوه اهریمنی دارد تابستان و بهار جلوه اهورایی دارند. کما اینکه چون در روز روشنایی داریم و زندگی راحت است پس روز هم جلوه اهورایی دارد و شب چون خورشید را ندارد جلوه ای از اهریمن تلقی میشود.
در فرهنگ عامه (فورکلُر) چیزهای ترسناک در روز وجود ندارد. روز مقدس و اهورایی است و شب جلوه اهریمنی دارد. به همین معنا پدران و مادران ما درگذشته زمستان را اهریمنی میدانستند و همه تلاش خودشان را میکردند تا بتوانند زمستان را به کمک نور خداوند(آتش)بگذرانند. این شایعه که ایرانیها آتشپرست هستند کاملا غلط است ما آتش را به معنای خودش پرستش نمیکردیم اما نگهدار آن بودیم. و آتش را جلوه خدا میدانستیم معتقد بودیم اگر آتش روشن باشد اهریمن دور میشود. روشن کردن چراغ در فرهنگ ما اهمیت دارد. چراغ پارهای از آتش و نور است . در زمانهای قدیم وقتی چراغی روشن میشد خدارا یاد میکردند. در این دوره هم وقتی برق قطع و ناگهان وصل میشود ناخودآگاه صلوات میفرستیم. این ذکر همان سنت کهن پیش از اسلام است.پدران و مادران ما میدانستند که با شروع فصل سرما وارد دوره سختی میشوند که اگر مراقبت نکنند، اهریمن برآنها غلبه میکند. در شب چله، برپا کردن کرسی برای گرما و قرار دادن آتش در قلب آن را نوعی غلبه بر اهریمن زمستان دانسته و ازآن آتش چهل روز مراقبت میکردند تا خانه همیشه گرم باشد.
فلسفه نگهداری چهل روزه از آتش به دوران کهن و رصد ستارهها برمیگردد که گذشتگان چند موعد سالانه را از این طریق متوجه شدهبودند. در دو هنگام از سال زمان روز و شب باهم برابر میشود که آن را اعتدالین مینامیدند؛ گفتنی است این رویداد اول فروردین و اول مهررخ میدهد.
زمان قابل توجه بعدی بلندترین شب و کوتاهترین روز درسال است که همان شب اول دیماه به شمار میرود این شب زمان قدرتنمایی اهریمن بودهاست که به همین سبب پدران و مادران ما با جمع شدن دور کرسی و روشن کردن چراغها سعی میکردند با اهریمن غلبه کنند و سنت شب چله به همین بهانه شکل می گیرد. ازشب چله آتش رابه خانه میآوردند تا حفظ شود و چهل روز از آن مواظبت میکردند.
در خراسان، از اول زمستان تا ۱۰بهمن مراسمی با عنوان جشن سده که چهلمین روز تولد خورشید و نگهداری از آتش به شمار میرود، برگزار میشود. در این جشن وسیله مبارزه با اهریمن را از خانه بیرون میبرند، در پشت بام ها روشن میکنند وخاکستر آنرا به دامن صحرا میپاشند و اعتقاددارند این فرآیند به طی شدن زمستان و گرم شدن هرچه زودتر زمین کمک میکند.
هنوز که هنوز است این مراسم در خراسان جنوبی به شکل کهن خود زنده است و در روستای جزین از توابع شهرستان بجستان هم برپا میشود. مردم این روستا معتقدندکه زمستان در چهل روز اول قدرتمند و زمین سرد است به طوریکه اگر در چهل روز اول برف بیاید میزان ماندگاری آن خیلی بیشتر است.
در چله کوچک یعنی از ۱۰ بهمن تا آخر بهمن، اعتقاد دارند که زمین در حال گرم شدن است. کمرزمستان شکسته و وقت آن است که آتش را از خانه بیرون ببریم.
موعد دیگری که بوسیله رصد ستارگان مشاهده شده، بلندترین روز و کوتاهترین شب از سال است که آن را چله تموز نامگذاری کردهبودند و در اول تیرماه به وقوع میپیوند.
بعد از پایان بهمن، آخرین ماه از زمستان را هم به سه قسمت تقسیم میکردند. ده روز اول را"اهمن" ده روز دوم را"بهمن" و آخرین دهه را"سرمای ننه پیرزن" نامگذاری کردهاند. دلیل این تقسیمبندی نوعی دلگرمی دادن به افراد برای تحمل زمستان سخت با گذر از هرایستگاه زمانی بودهاست. در تابستان این تقسیمبندیها نیست چون نیازی به تحمل در مورد این فصل نبودهاست.
در خراسان دهه آخر اسفند را به دو تا پنج روز تقسیم کردهاند. پنج روز اول را"هُتَک" و پنج روز دوم را"جُتَک" نامیدهاند.
سال درگاه شماری کهن ایران۳۶۵ روز بوده در حالیکه ما ۱۲ماه ۳۰ روزه داشتیم که ۳۶۰ روز میشود. مردم کهن به لحاظ اسطورهای معتقد بودند که پنج روز پایان سال خداوند بعد از خلق نباتات و جانوران جهان را آزاد میگذارد و هرکس هرکا بخواهد میتواند انجام دهد.
در این پنج روز ایرانیها تمام قوانین سخت طبیعت را کنار میگذاشتند و خوشگذرانی میکردند. به طور مثال نظام شاهنشاهی در طی سال دارای اهمیت بوده ولی در این پنج روز دیگر مقدس نیست. حتی فردی را به عنوان میر نوروزی انتخاب، و از او پیروی میکردند. جالب است بدانید که برای انتخاب میر نوروزی نه تنها سراغ آدم کاملی نمیرفتند، بلکه بی قید و بندترین آدم را برای این کار برمیگزیدند. در این پنج روز هرکاری که برای خوشگذرانی به ذهن مردم میرسیده انجام میدادند و هیچ قید و شرطی وجود نداشته است. چهارشنبه سوری و کاراکترحاجی فیروز دومورد از این کارها برای ابراز شادی است.
اما دومین دلیل اهمیت نوروز، آغاز فصل نوزایی طبیعت است. قبل از ورود ادیان وحیانی نمیرفتند اسلام و مسحیت، در فلات ایران زمین، کهنترین باورهای دینی، باور به ایزدان نباتی بوده است. نباتات یا گیاهان زمانی زندگی خودرا آغازمیکنند و وقتی دیگر میمیرند. زمستان تجلی مرگ گیاهان و بهار نشان از تولد نباتات است. مولوی میگوید:کدام دانه فرورفت در زمین که نرست چرا به دانه انسانی این گمان باشد ؟
در پس اعتقاد به گیاهان این باور وجود دارد که همان ایزدان گیاهی همچنان زنده هستند همانهایی که زندگی میکردند، میمردند و دوباره زنده میشدند.
از طرفی دیگر اعتقاد داشتند زمین جلوه زنانه دارد چراکه هردو قدرت نوزایی دارند همچینین معتقدند هرچیزی که از زمین خارج میشود جلوه زنانه دارد و ایزدی که ناطر و نگهبان زمین است که اسامی مختلفی نظیر ناهید، آناهیتا" و "سپندارمزد" برای آن تببین شدهاست. جالب است بدانید یکی از دورههای طولانی پرستسدر ایران مربوط به ایزد بانو آناهیتا است. در آیینها و مناسک پرستش این زن، دانههایی که از زمین سبزشده را به آن پیشکش میکردند. دانههایی مثل گندم که دختر زمین شمردهمیشد را هدیه میدادند.
حال با گذشت زمان و سپری شدن آیینهای پرستش گوناگون، باورهای کهن حفظ شدهاند و برخی مراسم و اعتقادات ما به قوت خود باقی هستند.
به نظر من آیینهای نوروزی از اول زمستان شروع میشوند. از زمانی که تلاش برای گذراندن زمستان آغاز میشود. پس نخستین آیینی که میتوان به نوروز ربط داد، شب چله است.
وجود خوراکیهایی نظیر سمنو در مراسمات نوروز بسیاز اهمیت دارند. به نظر من آیینهای سمنوپزان خلاصهای از همه فرهنگهای کهن ما است. در فرهنگ ما خانمها محور بودند و الان هم عمده سمنو پختن کار خانمها است.
به عقیده من میتوان گفت همه مناسکی که در زمستان اجرا میشوند جزئی از آیین نوروزی هستند.
هفت سین با معنای وجود سیب و سکه و ماهی قرمز، ریشه تاریخی چندانی ندارند، و در سفره نوروزی کهن بیشتر ازخوراکی هایی که از گندم درست میشده در چینش سفره استفاده میکردند. شاید جالب باشد که بدانید قرار دادن سیب د سفره نوروزی کهن امکان پذیر نبوه چرا که امکان نگهداری از میوه در فصل زمستان اصلا و ابدا فراهم نبوده و نهایتا میوههایی مثل خربزه را در کاه میپیچیدند. حتی قرار دادن آب در سفره نوروزی کهن دستخوش تغییر شده و ماهی قرمز را در درون خود جای داده است.
سفره هفتسین ما از دوزان صفویه و قاجاریه رایج شده و قبل آن به این شکل و شمایل نبوده است.
یکی دیگر از آیینهای کهن نوروز در خراسان باز کردن راه آب توسط مردان بوده که آنها با لایروبی و باز کردن مسیر آبها جان تازهای به زمینها و مسیر رودها میدهند. و پس از آن مردان با بالابردن بیلهایشان پایکوبی و ابراز خوشحالی میکنند.
زهرا جوانشیر - خبرنگار تحریریه جوان قدس
نظر شما